خوابم میاد

چایی؟؟

اقیانوس ریاضی

ریاضی این شکلی که، خیلی چیز باحالیه ولی ترسناک مثل دریایی طوفانی میمونه. باید تو همون لحظه تمام تجربه های کشتی رونی ت رو به کار ببری و اگه لازم باشه یه تجربه جدید کشف کنی. اگه تو دل دریا، طوفان بود. ازش فرار نکن، مستقیم برو تو مرکز طوفان. چون اونجا امن ترین جا ست. 

وقتی یه تابع بسی گنده جوابش" یک" میشه، پس همه چیز ممکنه. چی فکر کردی فقط کافیه بخواییش. وقتی مسئله رو حل میکنم و جواب ش رو اشتباه میارم مثل موجی ست  به کشتی م، که بعضی وقت ها در حدی طاقت فرسا میشه که کشتی م رو میشکنه و من رو تاریکی ش میبلعه  ولی غرق نمیشم. چون پدرم بهم گفته انسان تو اب غرق نمیشه.

اره انسان غرق نمیشه . شکست نمیخوره. چیزی به نام شکست وجود نداره. فقط نوعی موفقیت بوده که یه جاش رو اشتباهی پیچیدی.

و وقتی درست حل میشه دو حالت داره اگه کوچولو بود مثل دیدن جزیره و یا خشکی تو دور دست هاست‌. ولی اگه بزرگ و طاقت فرسا بوده مثل پیدا کردن گنج گمشده ست. 

به همین دلیل که دریا و کشتی ها و ملوان ها و  دزد های دریایی ش رو دوست دارم.ریاضی برای من مثل اقیانوس. میتونه برای شما مثل جنگل باشه و یا اسمون و یا هر چی که و هر جور که توصیف ش میکنید.

یه جک بی مزه بگم. به هم دانشگاهی ها گفتم. به شما هم میگم. میدونید کباب مورد علاقه ریاضی دان ها چیه ؟؟

کباب تابعی ایح ایح که تو تابه گردی به شعاع  10 سانتی متر پخته میشه. نوش جون :)

  • ۱۷ خوش مان امد
    • زی زی گولو بلاسم
    • Monday 8 Shahrivar 00

    به نام خدای همیشه بیدار

    سلام زی زی بلاس صحبت میکنه

    به سرزمین زیزیبلاس خوش اومدید

    بسی خوابم میاد ولی نمیتونم بخوابم

    چایی میل دارید؟؟

    از کتاب ها و انیمیشن ها

    و یکمی هم از گذر  زندگیم پست میزارم

    ممنون که بهم سر زدی :)

     

     
     
     
     

    .

     

    F

    heavy

    linkin park

     

     

    اینجا هم هستش

    این اهنگ رو خیلی دوست دارم

    و همونی که تو قسمت درباره وب نشتم

    قالب قبلی خزونی خزو خیل زده بودم الان

    زمستونی شده موزیک باکس هم ساخت فرهان میباشد

    وب اقا فرهان عزیز 

    دوستش دارم از قاالبهای ته ته عرفان :)

  • ۱۳ خوش مان امد
  • ۳۳ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Wednesday 31 Shahrivar 00

    چای کیسه ای 34

    یه خاطره از تمیزکاری دارم برای تون که تو حین تمیزکاری به مامان تون نگید که مهمون میاد زیر تخت من رو نگاه کنه؟؟ ایش.

    اینجوری که روزی مامان من، دوستان همکارش رو دعوت میکنه و طبق معمول همه جا رو تر تمیز میکنیم، وسایل لازم میخریم و یه عصونه ای هم درست میکنیم. خلاصه مهمون ها میاند، پذیرایی انجام میشه. در این حین یکی از مهمون ها پیشنهاد میده که ضبط رو باز کنیم. از شانس هم سی دی اهنگ های جدید هم داشتیم ولی چون خیلی وقت بود که ظبط باز نکرده بودیم و ذهنم به تمیزی اونجا خظور نکرده بود. یکمی گرد و خاک داشت. خلاصه ظبط رو باز میکنیم و رقصیم.

    هیچی، بعد مهمونی.

    مامانم گفت چرا اونجا رو تمیز نکرده بودی؟؟

    من هم گفتم که یادم نبود و کسی هم متوجه ش نمیشد.

    مامانم: نمیشد؟؟ خیلی هم شدند. همه شون چشم دوخته بودند به گرد و خاک اونجا.

    هیچی دیگه از این به بعد هر وقت مهمون داشتیم دیگه تا جایی که میتونستم همه جا رو تمیز میکردم.

    شما هم پاشید برید زیر تخت ها یا زیر فرش ها رو یه دور دیگه جا بزنید تا قبل از شما، چشم مهمون بهش بخوره.

  • ۳ خوش مان امد
  • ۳ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Sunday 27 Esfand 02

    چای با طمع کمیک بوک 11

    دارم در مورد نکته جالب چپتر ۳۸ که یکی از OVA های انیمه ی خادم سیاه، صحبت میکنم.تو این قسمت یه مهمونی و یه معما در پیش داریم. جالبی این قسمت چیه؟

    اون کاکتر که هی بهش میگفتند، نویسنده ماهر و اون کسی نبود جز خود آرتور کانن دویل، نویسنده سری رمان های شرلوک هلمز که وارد یکی از رمان های آلن ادگار پو شده. 

    اگه می‌پرسید چطور؟؟ اینطوری که اول این قسمت، نویسنده خودش رو یه دکتر که بعضی وقت ها نویسندگی میکنه، معرفی میکنه و جدید ترین اثر ش هن به تازگی چاپ شده، این اثر تو همون قسمت، تو روزنامه ای که شیل دست ش بود، نشون داده میشه.

    این اثر، چیزی نیست جزء "مطالعه در اسکارلت" یا" اتود در قرمز لاکی" که اولین رمان از سری داستان های شرلوک هلمز بوده.

    و در طی حل معما تو قسمت، یه بار اسم ش رو میبینم که اسم ش " آرتور" هست.

    در نتیجه این نویسنده ماهر این قسمت کسی نیست جز آرتور کانن دویل نویسنده داستان های شرلوک.

    حالا قسمت دوم، حرفی که اول زدم. راست ش این حس منه.پس اگه حس کردید اشتباه بهم بگید. داستان این قسمت، مربوط به خود رمان "گربه سیاه" ادگارد آلن پو میشه. تو این رمان شخصیت‌ ها پشت در های بسته کشته میشند.

    و آرتور تو همین داستان و داستان های دیگه از شرلوک اسم پو یا کارکتر های داستان ش رو اورد و به پو لقب " یه مدل برای تمام زمان" رو داده.

  • ۴ خوش مان امد
  • ۲ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Friday 18 Esfand 02

    چای با طمع کمیک بوک 10

    یه چیز جالب در مورد مانگا ناکجا اباد موعود، البته سه چیز جالب.

    اول ش اینکه مانگاکا این اثر همراه مانگاکا اثر یونا در سپیده دم، تقریبا تو یه ماه گفتند که داریم به اخر های اثر مون میرسیم ولی اما خانم اینا بعد یه چند ماه تموم شدند ولی یونا خانم همچنان ادامه داره.

    دومین ش هم اینکه  این اثر با اثر شیطان کش، جز پروفروش ترین مانگا های سال انتشار خودشون بودند و نکته جالبتر ش اینکه تو هردو بچه هایی بودند که با شیاطین میجنگیدند ولی کسی که انیمه موفقی داشت، به پاس شرکت شون، شیطان کش بود.

    سوم ش، خود نویسنده اثر گفت که داستان رو با الهام از داستان پیترپن، نوشته.

    حالا که تا اینجا اومدید، پست های قدیمی م در مورد ناکجاآباد رو هم یه مروری بکنید.

    این معرفی کامل ش. این هم راهنمای مانگاش. از شیطان کش. این چایی و اخر این پست رو داشته باشید.

    تا پست های دیگه از این دو اثر، بدرود :)

    سعی میکنم خیلی دور نشم. خخخ.

     

  • ۵ خوش مان امد
  • ۲ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Monday 30 Bahman 02

    چای کیسه ای 33

    فقط اونجای رمان خوندن که نویسنده بالاخره مشخصات کارکتر رو میده مثل رنگ مو.

    مثلا من تو کتابخانه نیمه شب، شخصیت رو با مو های قرمز تصور کرده بودم که یهو نویسنده گفت مو هاش سیاه.

    حالا بیا اون رو درست ش کن.

    این هم تعریف و تمجید وی در موردش.

    امسال، این کتاب رو دست یه دختری تو مینی بوس خوابگاه مون، دیدم. بهش گفتم خیلی کتاب خوبی و انتخابت درسته :)

    اون لحظه فقط به این فکر کردم که اگه مشکلی داره، مشکل ش حل بشه.

    حالا یکی دیگه.

    فقط اونجای انمیشین/ انیمه نگاه کردن که شخصیت مورد علاقه ات مییره  یا حالا اخرش قول یه چیزی رو میدند که بعدا مشخص میشه ولی نه تنها قسمت و فصل بعدی نداره بلکه منبع ش فیلم نامه اش، نه ناولی نه بازی، هیچی. خودتی و خودت.

    مثلا ما چند سال پیش انمیشین لولی راک رو نگاه میکردیم، اخر فصل دو، شخصیت مورد علاقه بنده، خودش رو فدا میکنه و میمیره، اخر فصل دو هم این نوید رو میداد که فصل بعدی در کار هست ولی اون فصل نه تنها نیومد بلکه هیچ کس یا هیچ چیز نیست که بگه خب بعدش چی :"

    راستی، انیمه یوری در یخ، بقیه اش اومد؟؟؟

    یکی دیگه هم بگم.

    فقط اونجا که یه ساعت مونده به امتحان میفهمی که امتجان هم شفاهی و هم کتبی ولی تو برای کتبی ش اماده بودی.

    بدتر شد که.

    یکی هم شما بگید.

  • ۳ خوش مان امد
  • ۳ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Wednesday 25 Bahman 02

    چای با طمع کمیک بوک 9

    سگهای ولگرد بانگو این شکلی که اول حرف ش رو میزنند بعدا عملی ش میکنند.

    آژانس کاراگاهی تو فصل های اول علیه مافیا و اتحادیه جنگید و وقتی تو فصل های اخیر که  جامعه علیه شون بود، خود همین دو گروه از آژانس تا میتونستند دفاع کردند. جالب است.

    خب الان که تو فصل چهارم هستیم و داریم با فیودور و دوستان ش دست و پنجه نرم میکنیم. خخخخخخخب. تو فصل اول یا بهتر بگم تو چپتر 12. وقتی دازای متوجه میشه که کی از مافیا خواسته که اتسوشی رو بگیرند. تو انیمه فقط یه نفر رو نشون میده ولی تو مانگا هر سه نفر رو نشون میده یعنی اتحادیه ، فیودور و اگاتاکریستی. اولین دار و دسته ای که باهاش مواجه شدیم دارو دسته اتحادیه بود. الان هم که با دارو دسته فیودور هستیم. پس یعنی غول اخر، دارو دسته اگاتا کریستی هستش؟؟ با اون حضور کمی و پررنگی که تو سینمایی سیب مرده داشت. احساس خطر از جانب ایشون به عنوان غول اخر، خیلی هم به جاست؟؟ 

    یا اینکه نه ایشون هم با فوکوچی، دستشون تو یه کاسه بوده.

    البته جناب کافکا چیزی در مورد پایان مانگا، نگفته. تنها حرفی که زده اینکه، قرار باز هم به داستان شخصیت جدید اضافه کنه.

    کلا اساگیری دوست داره، ادم رو  غافلگیر کنه.

  • ۲ خوش مان امد
  • ۱ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Saturday 21 Bahman 02

    قند (قالب)

    من ناخواسته یه پست موقت اپدیتی دیگه زدم.

    هرکی ندونه، فکر میکنه من بیشتر از دو یا سه تا قالب، قالب دیگه ای ندارم. البته بیراه هم فکر نمیکنه. ایح ایح.

    ###

    اول ش میخواستم یه وبلاگ رو پاک کنم و برم یکی دیگه بزنم.

    ولی یه تعداد از پست هام رو دوست داشتم.

    خواستم اونها رو بردارم بزارم چمدون تا تو وب جدید باز شون کنم.

    ولی دلم پهلو کامنت ها موند.

    پس در نتیجه تصمیم گرفتم یه تعداد ار پست ها رو که دوست ندارم رو پاک یا تصحیح کنم.

    این پاک کردن میتونه روی شماره چای کیسه ای ها هم تاثیر بزاره.

  • ۱۴ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Friday 15 Dey 02

    چای کیسه ای 32

    خیلی وقت پیش که داشتم به صورت خیییییلی ناگهانی تلویزیون، شبکه استانی مون، سهند رو نگاه میکردم.

    دیدم داره فیلم چینی های زمان 13 سالگی های من رو میده. البته مال امروزی هاش هم انچنان تغییر نکرده. حالا هرچی بزن بزن و پرواز با عناصر سنتی طوری بودش.

    و کنارش ش زده بود بالای 16 سال و من دقیقا این شکلی بودم که داداش. من خودم. سوم ابتدایی میخوندم. از مدرسه میومدم خونه و در انتظار ناهار، میزدم شبکه دو، فیلم بزن بزن های بروس لی، جکی چان و فیلم چینی های این شکلی میدیدم. چی داری برای خودت میبافی ؟؟

    یا من عاشق اینجور فیلم ها بودم یا اینکه برام فرق نمیکرد کی کی رو میزنه :/

  • ۴ خوش مان امد
  • ۳ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Tuesday 7 Azar 02

    الهی خوشبخت بشی.

    الهی خوشبخت بشی.

    این جمله رو خیلی شنید

    ولی تا حالا از خودتون پرسیدید که من که خوشبخت هستم. منظورش چی؟؟

    بیشتر افراد این جمله یا ارزو رو به ازدواج معنی میکنند و بیشتر مردم هم همین منظور رو دارند.

    ولی اگه کسی نخواد ازدواج کنه یا خوشبختی رو تو ازدواج نبینه چی؟؟

    شاید اونها در مقابل این جمله فقط یه لبخند مصنوعی بزن و تو ظاهر بگه ممنون ولی تو باطن این ارزو که از ته قلب اومده رو دفع کنه.

    خب. نه، البته که نه.

    من اینکار رو کردم و فقط برای یک لحظه احساس بدبختی تو زندگی عادیم کردم.

    و از روز به بعد وقتی کسی بهم گفت، الهی خوشبخت بشی.

    من تو ظاهر یه لبخند میزنم و میگم ممنون ولی تو باطن میگم تو درس و زندگی نه فقط در ازدواج.

    در واقع نیروی مثبتی که برای من فرستاده رو دفع نمیکنم عوض ش به شکل دیگه ای از انرژی مثبت، تغییر ش میدم.

    پس این نیرو ی مثبت رو حتی اگه به انرژی و این جور چرت وپرت ها ایمان ندارید، حداقل باطن اند پس ش نزنید.

  • ۳ خوش مان امد
  • ۳ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Saturday 27 Aban 02

    با من ورزش کنید ورژن تابستانی که گذشت

    از اونجایی که بیشتر بیانی ها درد و دل دوست دارند و من خیلی کم از این مدل پست ها میزارم. شاید برای تون عجیب باشه که دارم از این مدل پست ها میزارم.

    اگه از همراهان قدیم باشید میدونید که من یه زمانی، رقص های کیپاپ رو با هدف ورزش انجام دادم ولی متاسفانه جواب نگرفتم. تو همون تابستون با یه کانال ورزشی تو اینستاگرام اشنا شدم. این بانو گرامی با شواهدی که نشون مون داد بعد از زایمان خیلی چاق شده بود ولی الان اندام خوبی داره و نتایج کاراموز هاش هم موجود بود به همین دلیل بقیه تابستون رو با ایشون رفتم ولی باز هم نتیجه ای نداد.

    تااااا این تابستون.

  • ۳ خوش مان امد
  • ۲ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Tuesday 16 Aban 02

    ماجراجویی در پاریس با دختر کفشدوزکی و سوزمه و مایلز که من رو خسته تر کرد.

    اگه عنوان رو خونده باشید. اره قراره در مورد سه تا فیلم انمیشینی که این تابستون نگاه کردم، به ترتیبی که نوشتم، صحبت کنم.

    فقط قبل شروع بدونید که قرار نیست خیلی پست قشنگی باشه چون من سر هر سه تاشون حرص خوردم.

  • ۲ خوش مان امد
  • ۱ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Friday 5 Aban 02

    چای با طمع کمیک بوک 8

    تو مانگای شیطان کش یا تیغه شیطان یا هر اسم دیگه ای که داره.

    هاشیرای اتش با اینکه کمترین حضور رو داشت ولی هر کدوم شون چه در حال، چه در گذشته یا گذشته دور تر، تاثیرش رو گذاشت و رفت.

    وقتی شخصیت ها در مورد شمشیر قرمز صحبت میکنند.

    اون وسط من:

    صبر کن، من شمشیر قرمز رو یه جا دیدم.

    نه، این نه، عقبتر.

    اره همین.

  • ۳ خوش مان امد
  • ۱ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Thursday 13 Mehr 02

    خانم شرلوک یا خانم کی؟؟

    بهار امسال خیلی فیلم و سریال نگاه کردم

    که میخوام دو تا از کاراگاهی ها ش رو بهتون معرفی کنم.

  • ۲ خوش مان امد
  • ۳ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Tuesday 4 Mehr 02

    چالش کتاب های تابستانه.

    با تشکر از هیرایی عزیز، که من رو به این چالش دعوت کرد

    و ممنون از هلن عزیز که این چالش (از نوع بهاره) رو تاسیس کرد.

    قبل از ورود به چالش یه چند تا حرف و حدیث: از اونجایی که چالش هست، بعد تموم کردن کتاب مورد نظر، این پست اپدیت خواهد شد.  من کتاب الکترونیکی زیاد میخونم، شاید از این مطلب خوشتون نیاد. پس اگه نظری در این مورد داشتید برای خودتون نگه دارید. من بعضی وقت ها، مانگا رو به انیمه اش ترجیح میدم، چون دلم یه مانگا میخواد بخونه. پس از این لحاظ هم ولم کنید.

  • ۷ خوش مان امد
  • ۱۳ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Wednesday 22 Shahrivar 02

    گربه ای با چکمه های زیبا

    *این پست همون پستی که فیلم های زمستانه و بهاره بود. چون خود ام هم این قسمت ش رو دوست داشتم. بقیه رو پاک کردم. تقصیر شما نیست. کار خودمه.

    این شما و این هم

    فیلم گربه چکمه پوش 2: اخرین ارزو

    (puss in boots the last wish)

    ساخت دریم ورکس در 2022 .

    در مورد گربه چکمه پوش محبوب مونه که متوجه میشه از 7 تا جونش فقط یکی مونده و مرگ سراغ ش، پس به همین دلیل دنبال راه چاره برای جون های از دست رفته اش میکنه که ....

    چون قسمت دوم بودش، من خیلی نمیخواستم نگاه کنم ولی چون دریم ورکس هست، گفتم یه روزی نگاه میکنم.

  • ۴ خوش مان امد
  • ۴ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Saturday 18 Shahrivar 02

    چای کیسه ای 31

    فقط اونجای ظرف شستن که تموم کردی و داری یه نفس راحت میکشی، که یهو نفس ت قطع میشه. چون پشت سرت رو نگاه کردی و دیدی که در قابلمه یا خود قابلمه رو نشستی:/

    و اینجوری یاد میگرید که باید هر از گاهی اون هم وقتی لازمه پشت سرمون رو یه نگاه بیندازیم.

  • ۷ خوش مان امد
  • ۸ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Sunday 8 Mordad 02

    صندلی داغ با زیزی بلاسم

    سلااااام. مثلا قرار بود تا امروز یه عالمه پست بزارم :/

    ولی چون دارم سخت میگیرم، داره سخت میگذره.

    چون میخوام اوکی باشه.

    خب حالا که اومدم و از اونجایی که دوست داشتم، من هم روی این صندلی ها بشینم.

    هروقت که دوست داشتید و از زمان و مکانی که دارید این پست رو میبینید.

    میتونید ازم سوالات جنجالی (عادی هم اوکی) بپرسید.

     

  • ۱ خوش مان امد
  • ۶ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Wednesday 28 Tir 02

    بیدار شید، من اومدم

    سلااااااااااااام دوستان بیانی عزیزم. حال و احوال تون چطوره؟؟

    چیکار ها میکنید؟؟ تابستون خوش میگذره؟؟

    از الان اومدم تا روز هایی که نبودم رو جبران کنم.

    پست هایی که قول داده بودم رو پست کنم و

    پست هایی که همواره میزارم رو.

    ممکنه یه تغییراتی در اینده در کار باشه.

    با یه لحظه هم که شده خوشحال شید چون من اومدم خخخ.

    میدونید باید به این تعطیلات وبلاگی میرفتم، خیلی خوب بود با اینکه میخواستم بیام

    و پست بنویسم ولی باعث شد روی درس هام متمرکز تر بشم. شاید فقط تابستون ها اومدم وبلاگ!!

    و همچنین احساس میکردم پستی که دارم مینوسم چرت و پرت هستش

    و مثل لایو اکشن های مسخره دیزنی میمونه که انگار یه پستی نوشتم

    و منتشرش کردم که بگم اره من هم پست مینوسم.

    با این حال وبلاگ وینکس قراره پوستم رو بکنه:")

    نه اینکه وبلاگ نویسی کار بدی باشه فقط از اینکه نمیزاره به بعضی از کار هام برسم، اذیت میکنه.

    تابستون قراره سینمایی های جالبی بیاد و

    ما هم میتونیم از خوندن نظرات مردمی که رفتند سینما و دیدند، کیف کنیم.

    مثل سنمایی باربی که هم برای دوستداران باربی و هم برای دوست ندار های باربی توصیه شده،

    سینمایی جدید حاج نولان که نولان گفته بعد دیدن ش قراره دهن تون باز بمونه و زبان تون قاصر خواهد بود.

    دو تا شون هم قراره تو یه روز اکران بشند خخخخ.

    سینمایی جدید پیکسار به اسم عناصر، اینبار رفتند سراغ " اگه عناصر احساس داشتند".

    انگار قبلا بازی بوده یا از یه بازی الهام گرفتند.

    روز اولی که اسم ش رو دادن بیرون، یکی تو کامنت های ایستا اون پست، نوشته بود که

    " من میدونم که آواتار میتونه دنیا رو نجات بده. اوا، اکانت رو اشتباه اومدم". بامزه بود خخخخ.

    لایو اکشن پدرم مون رو دراورد پری دریایی از دیزنی هم بالاخره قراره دیجیتال ش بیاد

    تا ما هم نگاه کنیم، وقتی نگاه کردم، یه پست کلی برای ش مینویسم.

    ولی عوض ش سینمایی دوم مردعنکبوتی مایلز قرار نیست به این زودی بیاد.

    بیاد یا نیادش مربوط نیست چون من باید بیشتر اسپایدر من ها رو نگاه کنم بعد این یکی رو:"""

    دیگه نمیدونم چی ها قراره به زودی یا تو این تابستون بیاد.

    تو فکر اماده شدن برای امتحان ارشد هستم ولی به نظرم یه دو سالی لازم دارم .

    چون از یه طرف من راضی نیستم بدون شغل و درامد وارد این مرحله بشم

    و از طرفی باید منابعی دیگه هم لازم باشه، بخونم. خب دردسر یکی، دو تا نیست که.

    از یه طرف هم مجبورم به خاطر ور داشتن های واحد های کم، یه سال بیشتر بخونم،

    از یه طرف دیگه اصلا نمیخوام ترم تابستانه رو ور دارم. ولم کنید.

    خب فعلا بعدا میبینم تون :*

  • ۲ خوش مان امد
  • ۶ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Sunday 4 Tir 02

    چای کیسه ای 30

    امسال که ساعت ها رو نکشیدیم. خیلی خوب شده. قبلا، انگار همه چیز دیر میشد. بدون اینکه بخوای، ولی الان انگار همه چیز سر جاشه، بجز زود بیدار شدن. قبلا ها و یا تو پاییز و زمستون، وقتی ساعت 6 یا 7 صبح بیدار میشدی، یکم تاریک بودش وقتی ساعت 8 میشد، هوا تازه روشنتر شده ولی الان انگار مثل کارتون ها داری وسط صبح میری کلاس. خخخ.

  • ۳ خوش مان امد
  • ۳ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Sunday 10 Ordibehesht 02

    مصاحبه با بازیگر های لایو اکشن پیترپن

    خب این پست قبلا قند بود یعنی پست موقت بود

    و من اخبار و اینجا مینوشتم و بعد تو پست خودش میزاشتم.

    ولی اون پست دیگه جا نداره پس.

    این مصاحبه ها رو میزارم

    تو همین پست بمونه و یه قند دیگه باز میکنم.

    بفرمایید

  • ۳۳ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Friday 8 Ordibehesht 02

    چه خبر از شما؟؟

    سلااااام. چطورید؟؟ با ماه رمضون و درس ها چه میکنید؟؟ نماز و روزه تون قبول حق باشه. انشالله به چیزی که میخواید و لایق شید برسید. فکر کنم احساساتی شروع کردم. میخواستم کل بهار پست نزارم ولی دیدم نمیشه. پس تصمیم گرفتم کل فروردین نزارم که دیدم، پست گذاشتم. یه چند تا ایده پست به ذهنم رسیده مثلا در مورد خوابگاه و اینا.

    اولش نمیخواستم بنویسم چون احساس کردم بد یا طولانی مینویسم یا جاش نباشه. اما بعدش تصمیم گرفتم، بنویسم و منتشر ش کنم  حتی اگه یه نفر هم کامل خوند ش،امیدوارم برای ش مفید باشه.

  • ۵ خوش مان امد
  • ۳ نفر میخوان بگن که.....
    • زی زی گولو بلاسم
    • Thursday 24 Farvardin 02