چرا اینقدر جدی گرفتی؟؟

سلااااااااااااام دوستان. عید تون مبارک باشه. نماز و روزه هاتون قبول باشه. میخواستم مثل دفعه قبلی هفته اول فرودین پست بزارم که به خاطر ایام قدر، گفتم شاید خوبیت نداشته باشه ولی بعدش یه عالمه کار ما رو پیدا کرد و افتاد روی ما.

اینطور شد که الان در خدمت شما ام.

ما نه تنها پارسال دو تا ماه رمضون داشتیم بلکه امسال هم داریم. خوبی ش اینکه این دفعه دو تا عید باهم اتفاق می افتند. خوشم میاد تلویزیون هیچی هم نباشه، به دو طرف احترام میزاره ولی یه عده نه تنها به هم بلکه به اعتقادات دیگران هم هیچ احترامی نمیزارند و بعد دنبال احترام اند.

امسال دارم ارشد میخونم. با اینکه به خودم گفته بودم. اسمم هم در بیاد نمیرم. حتی کاشان رو هم زده بودم. خخخ. اخرش زنجان گرایش رمز و کد در اومدم. قراره بیام رمز گاوصندوق هاتون رو باز کنم. خخخ.

با این رشته دارم دقیقا کاربرد، بعضی از درس های ریاضی و کاربرد ها، رشته کارشناسیم، رو میبینم. :")

همون طور که میدونید قلاب بافی میکنم و قصد شاپ زدن هم داشتم ولی....

راستش یه چندبار قصد باز کردن داشتم ولی هربار یه چیزی جلوم رو گرفت ولی باید خطر کرد و رفت تو دل ش تا بفهمم این اتیش من رو میسوزونه یا بهم یاد میده که چطور سوختگی هام رو درمان کنم. شاید هم گرمم کنه. دو دل ام :"(

پست خیاطیم باز موند برای سال بعدی. این پست طلسم شده. :"""""(

از حرفه های دیگه که سال پیش گفته بودم قراره یاد بگیرم. مهارت ICDL بود که ازشون فقط WORD رو بالاخره یاد گرفتم. بهتون گفتم که از کجا یاد گرفتم. یادتونه دیگه نه؟؟

امیدوارم زودتر بقیه ش رو هم یاد بگیرم :)

بالاخره یه جای خوب برای نویسندگی پیدا کردم ولی هنوز برای نقاشی حرکت جالبی نزدم. بجز دانلود یه کتاب که باز هم قبلا بهتون گفته بودم.

کجا؟ اینجا

نویسندگی رو این هفته تو پست بعدی بهتون میگم :)

منتظر چرت و پرت های بنده باشید.