این که میگند ریاضیات حفظ کردنی نداره. اشتباه میگند. اگه حفظیات نداشت مطمئنا باید مینشستی کوسینوس 45 رو دستی پیدا میکردی. خب حفظ نیستی دیگه . ریاضیات رو میشه مثل بقیه درس ها خوند، فقط چون کسی بهمون نگفته میترسیم ازش.
این که میگند ریاضیات حفظ کردنی نداره. اشتباه میگند. اگه حفظیات نداشت مطمئنا باید مینشستی کوسینوس 45 رو دستی پیدا میکردی. خب حفظ نیستی دیگه . ریاضیات رو میشه مثل بقیه درس ها خوند، فقط چون کسی بهمون نگفته میترسیم ازش.
نویسنده داستان پیترپن هر پخش رو
خیلی جالب تموم میکنه.
انگار میگه:
اگه میخوای بدونی چی میشه.
فردا بخون ش.
گفتم بزار برای بعد عه=/
و جالب اینکه یه نمایش نامه نویس، نمایش نامه اش رو تبدیل به داستان کرده.... البته شایدم کاری نداره و من دارم الکی بزرگ ش میکنم. حالا هرچی. حالا یه چایی میخوای یا یه ماجراجویی؟؟
تو کنسرت تور جهانی مامامو تو سئول، خانم های مامامو ترانه سولو هم دیگر رو کاور کردن. خیلی جالب بود. معمولا هرکی سولو خودش رو میخوند ولی مامامو فرق داره. نه تنها کاور کرده بودند بلکه کاسپلی هم کرده بودند خخخ.
اول رییس گروه سولار خانم،
ترانه Water color از ویین رو کاور کرد.
بعد کوچولو گروه هاسا خانم،
ترانه Eclipse از مونبیول رو.
بعدش ویین خوشگل مون،
ترانه honey از سولار رو.
و در اخر مونبیول رپر مون،
ترانه twit از هاسا رو.
ولی کاور کردن اینجا تموم نمیشه. حالا که همه روی استیج اند. کاور گروهی داریم از نوع سولو خخخ. بله گروه مامامو باهم دیگه سولو همدیگر رو گروهی خوندن اول spit it outاز سولار ، بعد make me happy از ویین، بعد lunatic از مونبیول و در اخر maria از هاسا رو باهم کاور کردند. بسیار زیبا. خوشمان امد.
+ عکس با کیفت متاسفانه نداشتم
۲۰ سال از اکران سیاره گنج توسط شرکت دیزنی میگذره. انمیشین های اون زمان دیزنی خیلی باحال در عین حال ادویه ترس رو داشت و الان فقط ادویه دلهره داره. حتی ادم بد هاش هم کیوت اند خخخخ ولی مال اون زمان اووووف.
سیاره گنج یکی از بهترین های دیزنی با اینکه من فکر میکردم مال شرکت دریم ورکز.
این انمیشین از کتابی به اسم جزیره جنگ نوشته رابرت استیونسن برگرفته شده.
دومین و اخرین کتابی که تابستون خوندم اسم ش هست کتابخانه نیمه شب.
همون که سر بیشتر پست های بیانی های عزیز اسم و تعریف ش رو میشنیدم و برای ام عجیب بود که چیه . خودم کتاب رو الکترونیکی از نرم افزار کتاب راه خریدم. نویسنده اش مت هیگ و مترجم ش مینا صفری هستش.
قبل اینکه نظر ام رو بخونید بدونید که نتیجه ای که اخرش از داستان قراره بگیرید رو من خیلی وقت پیش گرفته ام حدود 20 سال پیش اینا. به هرکی که این شکلی فکر نمیکنه این کتاب رو پیشنهاد میدم .
با این نظر بنده فکر نکید که کتاب بدی یا حوصله سر بر باشه فقط چون راه حل رو میدونستم یکم اذیت میشدم حتی سر کتاب شدن هم داشتم اذیت میشدم.
تو شهریور ماه من هفت تا مانگا انتخاب کردم که هر روز یکی شون رو بخونم که فقط به چهار تا شون رسیدم.
این ها بودند: خواست خدا(یا همون عروس اژدها) که مانگا بی ال و بهتون معرفی کردم چیه. و خودم رو قانع کردم که چیزی به نام ادامه نخواهد داشت :/
کومی سان نمیتونه ارتباط برقرار کنه که یه زمانی قبل انمیت شدنش تا ولنتاین خوندم ولی بعدش ول کردم و الان دوباره اومدم سر وقتش. کل اون مدسه منهای یه چند نفر اسکولی چیزی اند. مانگاکاش اقا/مرد/ پسر هستش؟؟؟
سومی هم عروسک خوش پوش من ست که ایستاگرام باعث شد برم سراغ ش. من به این زودی ها ادم نمیشم اصلا. میدونم که نمیشم :)
چهارمی هم خانواده جاسوسه که گوساله بزرگی بود :/
و همه ش شاید بجز اولی معرفی حضور تون هست و میدونید که همه ش بجز اولی انیمه ت شده دیگه.
یهو متوجه شدم دارم زندگی پسر هایی رو میخونم که هرکدوم هدفی داشتند ولی به دلابلی از هدفشون به نوعی کم یا زیاد دور شدند (میخواست استراحت کنه که یه خدا گفت زنمی. یه دبیرستان عادی میخواست که کل کلاس دشمن ش و داره ب دختر خوشگله کلاس کمک میکنه. میخواست روی عروسک کار بکنه ولی داره لباس برای کاسپلی میدوزه. میخواست یه زندگی بدون دخالت زن و بچه داشته باشه و دنیا رو به جایی بهتر تبدیل کنه ولی برای اینکار به خانم و بچه نیاز داره. و الان در انتظار سرنجام ام که چه میکنند.
یه چیز از دنیا یاد گرفتم. اینکه از دنیا و اطرافیانم انتظاری نداشته باشم. شاید بد باشه ولی وقتی ازشون انتظار دارم و اون اتفاق نمی افته، من داغون میشم مثل یه خونه که دیوارش رو خراب شده و سوز وارد خونه میشه و اعصاب ادم های داخل رو خراب میکنه.
درستش اینکه حتی اگه انتظار داشته باشم. احتمال انجام نشدن ش رو هم در نظر بگیرم
ولی خب بعضی وقت ها یادم میره.
دانلود یه جا که بتونم توش داد بزنم. گریه کنم. بدون که کسی بهم چیزی بگه و تمام اون درد ها و صدا های تو سرم رو تو اون مکان خالی، خالی کنم تا پر بشه و بعدش ... نمیدونم چه اتفاقی برای اون جا میوفته ولی فکر نکنم اتفاق خوبی برای ش نیوفته.
عروس مردگان فقط اونجا که کالسکه چی ویکتور اینا میمره. ویکتور اون رو تو دنیای مرده ها مبینه و میگه برات متاسفم که از دنیا رفتی.
این در حالی بود که کالسکه چی خیلی خوشحال که دیگه مریض نیستش.
اینجاست که نمیدونی باید برای مرگ کسی
خوشحال باشی یا ناراحت.
دارم در مورد دوستان و همراهان صحبت میکنم :(
+ راستی هالووین مبارک باشه :)
++ احساس میکنم دارم تو چای با انمشین
چیز های غمگین میزارم :/
به نظرم بیشتر چیز ها برای عموم یعنی برای افراد نرمال که بیشتر جماعت رو تشکیل میدند, ساخته شده. مثلا بیشتر مون پا داریم ولی تاکسی و یا پله ای برای معلولین مخصوصا کسایی که ولچر دارند نیستش.
یا مسئله پریود یا بلوغ دختر ها رو تو سن 13 سالگی میگند چون بیشتر دخترها تو اون سن به بلوغ میرسند و کسایی که تو نه سالگی رسیدن. مثل یه فرد باتجربه و یا گیج میمونند .