سلام دوستان بیانی من. چه اونهایی که رفتند، چه اونهایی که هستند. احوالتون چطوره؟؟ من همون طور که گفتم موتور ام و در حال گاز دادن به این ور و اون ور هستم. بعضی وقت ها هم بنزین تموم میکنیم و میوفتیم رو تخت یعنی میرم پارکینگ یا میریم پمپ بنزین البته بعد اذان.

با این ماه فروردین و رمضون چیکار میکنید؟؟ من پیارسال یه شوخی کردم، خدایا تو چرا جدی گرفتی تو یه سال شمسی، رمضون رو دوبل کردی. چه خبره؟؟ حالا این رو ولش سال بعدی انگار شب شهادت امام علی (ع)، افتاده روز عید. اون رو دقیقا باید چیکار کنیم؟؟ تبریک بگیم نگیم؟؟ توپ پرت کنیم نکنیم؟؟

حالا بگذریم به قول بابام تا اون موقعی خیلی وقت هست، به موقع ش بهش فکر میکنیم و یه چاره ای جور میکنیم.

قصد داشتم پست هایی بزارم ولی از اونجایی که ممکنه بیشتر تون روزه باشید و اسم بیشتر پست هام اسم یه نوشیدنی. ممکنه دچار گناه بشم. خود من هم وقتی میام اینجا هوس ش میکنم.با شکر خود ش هم.

دارم سال اخر دانشگاه رو میگذرونم ولی از یکی از استاد هام میترسم که اجازه ندهند معرفی به استاد ور دارم و بیوفته برای سال بعد یا قبول ام نکنه و یه عالمه ایراد بگیره و بندازت ام. شبیه اون استاد روی اعصاب هاست که فکر میکنه از کجا اومده، دانشجوی خود ش که دیر اومده رو نزاشت بیاد تو. واقعا که. ای سال تحصیلی تمام شو.

قصد دارم یه چند تا حرفه مرفه یاد بگیرم از جمله قلاب بافی و بعدش اگه بشه انلاین شاپ بزنم. البته تا اینجا فقط یه دایره دوختم که اردک ام روش میشه. نگاه کنید.

پروژه های بعدی رو هم حتما برای تون پست میکنم همراه با پست خیاطی هام. پروژه خیاطی ایم طلسم شده. میخوام اصلا از امروز شروع کنم. ایش. به قول نینجاگو یا هرکسی دیگه ای کار امروز رو به فردا نسپار. با اینکه کار امروز نیست ش.

ملت نشستن جومونگ سه نگاه میکنند من دارم نینجاگو و اورافتر های رو ریوواچ میکنم.

یکی دیگه هم ICDL هست که هنوز شروع ش هم نکردم ولی خیلی بهش نیاز دارم بجز Word اون هم نصف نیمه چیز دیگه نمیدونم. البته مجبوره بمونه تابستون. چون تابستون بیشتر میتونم پشت سیستم باشم. برنامه نویسی و کارهای دیگه چون تو دستور کار بنده است باید یاد بگیرم.

درد یکی نیست که دوستان.

داشتم میگفتم یکی دیگه هم نویسندگی هست. من عاشق این کار ام اگه از این پست یادتون باشه. خیلی دوست دارم کتاب بنویسم و به اون دختر خالم نشون بدم که به احتمال زیاد حتی این حرف ش یادش نیست. پس اگه دید یه چرت و پرت دیگه پست کردم شاخ در نیارید. حوصله هرس کرن شاخ هاتون رو ندارم. چرا هرس ؟ چون از سرتون سبز شده خب. شما هم اگه نظری در مورد نوشته هام داشتید بگید.

یه کار دیگه  که هست انمیشین سازی و نقاشی هست چون باز هم عاشق شم و قراره خیلی دلی باشه از من یه اثر ناب پیکاسویی انتظار نداشته باشید اون رو باید از خواهرم داشته باشید.

اخری یکم خجالت اور هست البته شاید چون به عنوان یه فرد بالای 18 سال بلد نیستم خط چشم بکشم یا ارایش کنم. تنها ارایش من کرم ضد افتاب و رژ لب  هست و تمام ولی تا اینجا با هرکسی که هم اتاقی شدم، خط چشم بلده و این روی اعصاب منه.

حرف از هم اتاقی شد. من از وقتی که رفتم خوابگاه همیشه غبطه اون اتاق خواب های گوگولی تو انیمشین های خارجکی  رو میخوردم. قبلا هم تو تعطیلات عید اسکان گرفته بودیم ولی من واقعا یه خوابگاه درست و درمون میخوام :""""

البته همین هم که هست از سر مون هم زیادی هست. همین که تو ش موش نیست خوبه والا و به قول دایی ایم اینها رو باور نکن، اینها فیلم اند خخخ.

میدونم خیلی هاش بهتون ربطی نداره و میدونم میتونستم همه ش رو تو دفتر خاطرات بنویسم ولی نوشتن تو خوابم میاد برای من یه چیز دیگه بوده و هست. بعضی وقت ها شده که حوصله کاری رو نداشته باشم ولی با یاد اوری اینجا، به خود ام میام و کار رو شروع میکنم.

امیدوارم دوستانی که به تلگرام یا جاهای دیگه رفتند هر از گاهی ستاره شون تو بیان هم روشن بشه و به قول یکی از دوستان بیانی، شب تاریک بیان مون رو روشن کنه.

خیلی دوست داشتم از اول فرودین یه چالش یه ماه برم ولی چیزی پیدا نکردم. ماه بعد هم که سرم شلوغه، ماه بعدش شلوغتر. تابستون هم که قصد دارم باز چالش کتاب رو برم. پس در نتیجه دیگه وقت فکر کردن به شروع یه چالش تموم شده.

خب الان یکی بیاد جزوه های من رو بنویسه خخخخ.

ممنون از نگاه تون باااااااااااااااااااااااایییییییییییی.