خوابم میاد

چایی؟؟

۲۱ مطلب با موضوع «چایی با طعم کمیک» ثبت شده است

چای با طعم کمیک بوک 12

بیاید در مورد مانگا هایی که خواندم صحبتی بکنم که شما هم بخوانید. و اگر کمیک باحالی درنظر داشتید. به من هم پیشنهاد بدهید.

اول از همه این خبر را  بدهم که مانگا نوراگامی بالخره تمام شد. من از یه جایی فلاپ کردم ولی الان دیگر وقت شد که یک بار دیگر از اول بخوانم ش. دوم اینکه مانگا یونا از سپیده دم هنوز تمام نشده. مانگاکا این اثر زمان تمام شدن، ناکجا اباد موعود، گفته بود که داریم وارد ارک اخر میشویم.

بعضی وقت ها حس میکنم. بعضی از مانگا ها مثل فن فیک می مانند ولی روی داستان شان قشنگ کار شده. مثلا موریارتی وطن پرست، شبیه به یک فن فیک از داستان های شرلوک هست همراه با شیپ شرلوک و جمیز موریارتی. با این حال من، شرلوک رو با جان شیپ میکردم تا وقتی که جان ازدواج کرد. :"

مانگا جوجوتسو کایسن رو هم تا اخر های فصل اول انیمه ش خواندم ولی گذاشتم ش کنار. چون انگار نوراگامی و هری پاتر، با چاشنی ناروتو و اتک تایتان را مخلوط کردی و این اثر را به وجود اوده است. تنها چیزی که ازش میبینم اسپویل هست چون اصلا حوصله خواندن ش را ندارم. شاید هم به ذائقه ام نخورده است.

عوض ش مانگا خادم سیاه، اشاره های قشنگی به هری پاتر، داستان و اتفاقات ان زمان انگلستان کرده است. 

مانگا سگهای ولگرد بانگو ایده جالبی دارد. اینکه  چند تا نویسنده و شاعر فلان زمان را کنار هم جمع کنی و قدرت های باحال و لباس های امروزی بهشان بدهید، خیلی باحاله است مخصوصا گذاشتن نویسنده به جای شخصیت اصلی داستان ان قدرت ولی بعضی وقتها داستان برای من عیجیب و گنگ میشود که من میندازم ش سر ندانستن تاریخ ادبیات ژاپن، روسیه و امریکا یا نخواندن کتاب مورد نظر. ولی جدا از ان، از وقتی که داستایوسفکی وارد بازی شده است، کلا نمی‌فهمم چه خبر است. دقیقا دارد چیکار میکند.(اسپویل: اتسوشی شبیه به بچه هایی ست که والدین شان میگوند فلان دانش اموز زرنگ است از او یاد بگیر و وقتی ان دانش اموز را میبیند، یادش می اید که باید یک خودی نشان دهد. در حالی که همین دو ساعت پیش داشت دنبال کاسه ای برای اشک هاش می‌گشت. مثلا چهار فصل گذشته است ها.)

من از خبر انیمه شدن، مانگاهای مورد علاقه ام همیشه ناراحت میشدم ولی از فلاپ شدن مانگا توسط مانگاکا بیشتر. به همین دلیل بهتر است برای من ایرانی که کمترین کمکی هم نمی‌توانم به مانگاکا ان ور ابی بکنم، این است که خیلی سرش ناراحت نشوم و در بالشی از گریه به خواب بروم.

برای خبر  انیمه شدن مانگا کومی سان و شوهر خونه دار هم ناراحت و هم متعجب شدم. چون چپتر های شان خیلی کوتاه بود و من مانده بودم  که چطوری قرار است انیمه  شود. بعضی وقت ها هم چپتر ها بهم ربطی نداشتند. که یادم افتاد، ما چیزی به نام انمیشین کوتاه داریم، پس چرا انیمه کوتاه نداشته باشیم. 

مانگا بی ال گرگ و میش خارج از فوکوس، با چپتر های کم که داشت، انیمه شد ولی با این حال مانگا معروف بی ال ده شماره، انیمه ش کنسل شد. بنده هم اول، خیلی ناراحت بودم برای خبر انمیت ده شماره ولی بعدا ناراحت تر شدم برای کنسل شدن ش. چون چه کسی بد ش میاد، یک طرفدار دیگر به این مانگا اضافه شود. همه که کمیک یا مانگا یا حتی کتاب نمی‌خوانند. 

تنها خبر انیمه شدن که خوشحالم کرده بود، تایید فصل دوم مانگا ناکجا اباد موعود بود. چون این باعث میشد که بقیه هم با شخصیت ها و اتفاقات باحال مواجه بشوند. ولی استدیو یا حالا مانگاکا یک فکر دیگر داشت و گند زد به انیمه. خب نمیساختید. حتی نساختن ش هم باعث میشد بروی سراغ مانگا. بعد، از آن ور شیطان کش با همان موضوع دارد پول را از سینما و جاهای دیگر پارو میکند ولی  داستان پردازی بدی دارد و تنها خوبی اش زیبایی انیمه و چند تا کاکتر و شمشیر های بامزه شان است.

از اینها بگذریم. جدا شدن انیمه از منبع اصلی رو باید کجا دلم بگذارم. همین ناکجا اباد موعود مثال بارزش هست. مثال بارز تر ش مانگا توکیو غول هست. البته ان زمان که این خبر را شنیدم. تازه وارد دنیا اوتاکو شده بودم به همین دلیل، خیلی خوشحال بودم که میتوانم مانگا را به جای تماشا کردن انیمه، بخوانم. ولی اینکار را نکنید، شرکت های انیمه سازی عزیز. اینکار جرم محسوب میشود یعنی چی اخر. فکر کنید کسی که  مانگا را خوانده به دوست ش چیزی اسپویل نکرده تا انمیت ان قسمت بیاید و بعد سوپرایز شود ولی نه، مانگا خوان عزیز، شما یک دلقک به تمام عیار هستید که ارایش تان را یادتان رفته.

یه چیز جالب دیگر، برعکس این اتفاق هم میافتد . مثلا انیمه دیگری. منبع اصلی ش یک ناول به همین اسم هست و مانگا هم داره. مانگا کوتاه تر هست ولی اتفاقات اخر مانگا با منبع اصلی خیلی فرق دارد. و برای تان سوال میشود که، چرا؟ 

خیلی مانگا ها و ناول هایی از انیمه هایی سراغ دارم. ولی یا ترجمه نشدند که میروم سراغ انیمه ش. یا انیمه هایی که بقیه مانگا یا ناول را قرار نیست پوشش بدهند که اینجا میروم سراغ منبع ش که ان هم به احتمال زیاد ترجمه نداره.

در حال حاضر دارم، مانگا دان دادان و ستاره من را میخوانم که دان دادان، به خاطر اینکه انیمه پاییزی امسال است و با همین چند قسمت، خیلی معروف شده است. به سراغ ش رفتم و دیدم واقعا هم ارزش خواندن دارد و هم ارزش نگاه کردن. اگر حوصله کردم حتما انیمه ش را هم نگاه میکنم.

ستاره من یا oshi no ko ، به خاطر یک نظر، این مانگا را شروع کردم. اوایل انتشار انیمه ش، که موضوع تناسخ در ان بود، خیلی حال نکردم تا اینکه همین پاییز کسی در مورد سختگیری هایی که کمپانی ها با خواننده های کی پاپ انجام میدهند، نوشته بود و گفته بود این انیمه واقعا چهره واقعی صنعت موسیقی را نشان میدهد.

مانگا بخشش (given) و ناکجا آباد موعود را هم به خاطر اینکه دو تا مانگا های مورد علاقه ام است، باز خوانی میکنم‌.

خب دیگر بس است. تا پستی دیگر بدرود.

  • ۳ نفر میخوان بگن که.....
    • سارا زی زی گولو بلاسم
    • Wednesday 16 Aban 03

    چای با طعم کمیک بوک 11

    دارم در مورد نکته جالب چپتر ۳۸ که یکی از OVA های انیمه ی خادم سیاه، صحبت میکنم.تو این قسمت یه مهمونی و یه معما در پیش داریم. جالبی این قسمت چیه؟

    اون کاکتر که هی بهش میگفتند، نویسنده ماهر و اون کسی نبود جز خود آرتور کانن دویل، نویسنده سری رمان های شرلوک هلمز که وارد یکی از رمان های آلن ادگار پو شده. 

    اگه می‌پرسید چطور؟؟ اینطوری که اول این قسمت، نویسنده خودش رو یه دکتر که بعضی وقت ها نویسندگی میکنه، معرفی میکنه و جدید ترین اثر ش هن به تازگی چاپ شده، این اثر تو همون قسمت، تو روزنامه ای که شیل دست ش بود، نشون داده میشه.

    این اثر، چیزی نیست جزء "مطالعه در اسکارلت" یا" اتود در قرمز لاکی" که اولین رمان از سری داستان های شرلوک هلمز بوده.

    و در طی حل معما تو قسمت، یه بار اسم ش رو میبینم که اسم ش " آرتور" هست.

    در نتیجه این نویسنده ماهر این قسمت کسی نیست جز آرتور کانن دویل نویسنده داستان های شرلوک.

    حالا قسمت دوم، حرفی که اول زدم. راست ش این حس منه.پس اگه حس کردید اشتباه بهم بگید. داستان این قسمت، مربوط به خود رمان "گربه سیاه" ادگارد آلن پو میشه. تو این رمان شخصیت‌ ها پشت در های بسته کشته میشند.

    و آرتور تو همین داستان و داستان های دیگه از شرلوک اسم پو یا کارکتر های داستان ش رو اورد و به پو لقب " یه مدل برای تمام زمان" رو داده.

  • ۲ نفر میخوان بگن که.....
    • سارا زی زی گولو بلاسم
    • Friday 18 Esfand 02

    چای با طعم کمیک بوک 10

    یه چیز جالب در مورد مانگا ناکجا اباد موعود، البته سه چیز جالب.

    اول ش اینکه مانگاکا این اثر همراه مانگاکا اثر یونا در سپیده دم، تقریبا تو یه ماه گفتند که داریم به اخر های اثر مون میرسیم ولی اما خانم اینا بعد یه چند ماه تموم شدند ولی یونا خانم همچنان ادامه داره.

    دومین ش هم اینکه  این اثر با اثر شیطان کش، جز پروفروش ترین مانگا های سال انتشار خودشون بودند و نکته جالبتر ش اینکه تو هردو بچه هایی بودند که با شیاطین میجنگیدند ولی کسی که انیمه موفقی داشت، به پاس شرکت شون، شیطان کش بود.

    سوم ش، خود نویسنده اثر گفت که داستان رو با الهام از داستان پیترپن، نوشته.

    حالا که تا اینجا اومدید، پست های قدیمی م در مورد ناکجاآباد رو هم یه مروری بکنید.

    این معرفی کامل ش. این هم راهنمای مانگاش. از شیطان کش. این چایی و اخر این پست رو داشته باشید.

    تا پست های دیگه از این دو اثر، بدرود :)

    سعی میکنم خیلی دور نشم. خخخ.

     

  • ۲ نفر میخوان بگن که.....
    • سارا زی زی گولو بلاسم
    • Monday 30 Bahman 02

    چای با طعم کمیک بوک 9

    سگهای ولگرد بانگو این شکلی که اول حرف ش رو میزنند بعدا عملی ش میکنند.

    آژانس کاراگاهی تو فصل های اول علیه مافیا و اتحادیه جنگید و وقتی تو فصل های اخیر که  جامعه علیه شون بود، خود همین دو گروه از آژانس تا میتونستند دفاع کردند. جالب است.

    خب الان که تو فصل چهارم هستیم و داریم با فیودور و دوستان ش دست و پنجه نرم میکنیم. خخخخخخخب. تو فصل اول یا بهتر بگم تو چپتر 12. وقتی دازای متوجه میشه که کی از مافیا خواسته که اتسوشی رو بگیرند. تو انیمه فقط یه نفر رو نشون میده ولی تو مانگا هر سه نفر رو نشون میده یعنی اتحادیه ، فیودور و اگاتاکریستی. اولین دار و دسته ای که باهاش مواجه شدیم دارو دسته اتحادیه بود. الان هم که با دارو دسته فیودور هستیم. پس یعنی غول اخر، دارو دسته اگاتا کریستی هستش؟؟ با اون حضور کمی و پررنگی که تو سینمایی سیب مرده داشت. احساس خطر از جانب ایشون به عنوان غول اخر، خیلی هم به جاست؟؟ 

    یا اینکه نه ایشون هم با فوکوچی، دستشون تو یه کاسه بوده.

    البته جناب کافکا چیزی در مورد پایان مانگا، نگفته. تنها حرفی که زده اینکه، قرار باز هم به داستان شخصیت جدید اضافه کنه.

    کلا اساگیری دوست داره، ادم رو  غافلگیر کنه.

  • ۱ نفر میخوان بگن که.....
    • سارا زی زی گولو بلاسم
    • Saturday 21 Bahman 02

    چای با طعم کمیک بوک 8

    تو مانگای شیطان کش یا تیغه شیطان یا هر اسم دیگه ای که داره.

    هاشیرای اتش با اینکه کمترین حضور رو داشت ولی هر کدوم شون چه در حال، چه در گذشته یا گذشته دور تر، تاثیرش رو گذاشت و رفت.

    وقتی شخصیت ها در مورد شمشیر قرمز صحبت میکنند.

    اون وسط من:

    صبر کن، من شمشیر قرمز رو یه جا دیدم.

    نه، این نه، عقبتر.

    اره همین.

  • ۱ نفر میخوان بگن که.....
    • سارا زی زی گولو بلاسم
    • Thursday 13 Mehr 02

    چایی با طعم کمیک بوک 7

    چرا مانگا بی ال هم کلاسی اینقدر نرم در عین حال غمگینه. 

    چرا طمع چای عسل + دارچین میده.

    و اینجا ست که یادمون میاد زندگی همین شکلی لذت بخش در عین حال غمگین و برعکس.

  • ۴ نفر میخوان بگن که.....
    • سارا زی زی گولو بلاسم
    • Tuesday 15 Azar 01

    چایی با طعم کمیک بوک 6 ( مانگا های مثلا عاشقانه)

    تو شهریور ماه من هفت تا مانگا انتخاب کردم که هر روز یکی شون رو بخونم که فقط به چهار تا شون رسیدم.

    اسم مانگا ها این ها بودند:

    *خواست خدا(یا همون عروس اژدها) که مانگا بی ال و بهتون معرفی کردم ( اینجا)

     و خودم رو قانع کردم که چیزی به نام ادامه نخواهد داشت :/

    **کومی سان نمیتونه ارتباط برقرار کن.

     یه زمانی قبل از انمیت شدنش تا ولنتاین خوندم ولی بعدش ول کردم و الان دوباره اومدم سر وقتش. کل اون مدسه داخل مانگا منهای یه چند نفر، اسکولی اند. مانگاکاش اقا/مرد/ پسر هستش؟؟؟

    *سومی هم عروسک خوش پوش من ست که ایستاگرام باعث شد برم سراغ ش. من به این زودی ها ادم نمیشم اصلا. میدونم که نمیشم :)

    **چهارمی هم خانواده جاسوسه که گوساله بزرگی بود :/

    ***

    همه ش شاید بجز اولی، معرف حضور تون هست و میدونید که همه ش بجز اولی، انیمه ت شده. 

    یهو متوجه شدم دارم زندگی پسر هایی رو میخونم، که هرکدوم هدفی داشتند. ولی به دلایلی از هدفشون، به نوعی کم  یا زیاد دور شدند مثلا میخواست استراحت کنه که یه خدا گفت زنمی. یه دوره دبیرستان عادی میخواست که کل کلاس دشمن شد و داره ب دختر خوشگله کلاس کمک میکنه. میخواست روی عروسک کار بکنه ولی داره لباس برای یه کاسپلیر میدوزه. میخواست یه زندگی بدون دخالت زن و بچه داشته باشه و دنیا رو به جایی بهتری تبدیل کنه ولی برای اینکار به زن و بچه نیاز داره.

      الان هم در انتظار سرنجام ام که چه میکنند بجز اولی.

  • ۳ نفر میخوان بگن که.....
    • سارا زی زی گولو بلاسم
    • Thursday 12 Aban 01

    چایی با طعم کمیک بوک 5 ( آواتار انگ)

    تو کمیک های اواتار انگ، شاهد عشق بازی های کاتارا و انگ هستید، با جمله عزیزم . خخخ

    تا یه جایی هم انقدر بودش که مثل ساکا میگفتم بوااااا.

    ولی از یه جای به بعد دیگه نبود. واقعا دل تنگ عشق بازی اینا شده بودم خخخ

    +خداحافظ مهر ماه

    ++معرفی کمیک های آواتار انگ و کورا همراه با ترتیب خوندن شون (اینجا)

  • ۵ نفر میخوان بگن که.....
    • سارا زی زی گولو بلاسم
    • Saturday 30 Mehr 01

    چایی با طعم کمیک بوک 4 (انقلاب یخی)

    مطمئنا اجرای این بانو زیبا رو از گروه Billie کی پاپ رو دید.

    وقتی داشتم این قسمت از انقلاب یخی رو میخوندم. یادش افتادم.

    " قسمت واقعا فوق العاده ش وقتیه که از همه چیزت مایه میزاری تا کسایی که تماشات میکنن رو با اجرات خوشحال کنی."

    + امیدوارم گروه رو اشتباه ننوشته باشم 

    ++ممنون از غزل جون، برای اسم گروه.

  • ۴ نفر میخوان بگن که.....
    • سارا زی زی گولو بلاسم
    • Friday 22 Mehr 01

    چایی با طعم کمیک بوک3 ( سگهای ولگرد بانگو)

    طرز صحبت کردن های دازای و ناکجیما : فلانی فلان شد . هان؟؟ بهم هان نکن.

    طرز صحبت کردن های کونیکیدا و ناکجیما: از یه طریقی  خودشون میفهمند بهم چی میگن .

    ***

    کافکا برای دوپو این دیالوگ رو مینویسه : حتی اگه اکتاگاوا تو آژانس کاراگاهی باشه . کنترل کردنش خیلی سخته. پس از نمیدونم چه زمانی  کافکا ناول هیولا رو مینویسه که جای ناکاجیما و اکتاگاوا عوض شده:/

    ***

    قیافه من وقتی دو تا زرنگ کلاس دارن سر جواب مسئله دعوا میکنند.

    ***

    همه چیز خیلی خوش میگذره تا وقتی که معنی اهنگ رو متوجه میشی خخخ. من سر ترانه بستنی از بلک پینک و هیپ از مامامو این شکلی بودم خخخ

  • ۲ نفر میخوان بگن که.....
    • سارا زی زی گولو بلاسم
    • Monday 7 Shahrivar 01