سلام دوستان بیانی بنده. امیدوارم تابستون خوبی رو سپری کرده باشید و پاییز خوبی رو شروع کرده باشید. خخخخخخخب همون طور که بهتون قول داده بودم میخواستم دست پر برگردم ولی دست هام در حال حاضر خالی هست ولی دست هام رو با یه چیز دیگه پر کردم چون

میخواستم بر سر کار بعد دیدم که بعضی چیز ها رو خوب بلد نیستم.
میخواستم داستان های تو سرم رو بنویسم ولی دیدم حتی یه اسمون رو هم دیگه بلد نیستم درست و حسابی تعریف کنم.
میخواستم یه تحلیل باحال از مانگا ناکجا اباد موعود و انمشین اور افتر های بنویسم ولی دیدم خیلی باید روشون فکر کنم.
میخواستم..................
و همین طور غر های بنده ادامه داره تا بی نهایت. من هم ادمی نیستم که یه کاری رو هی بینداز عقب و اگه دیدم واقعا دیگه دارم ترانه دفعه بعد، دفعه بعد رو میخونم، پس کلا دو دستی ور ش میداشتم و می انداختم ش یه ماه دیگه و اینجوری واقعا ماه بعدی شروع ش میکردم. برای بعضی از این میخواستن ها هم با تشکر از چت جیبیتی یه برنامه یه ماه برای من نوشتم. که شروع ش رو خودم از امروز گذاشتم. که یکی از اونها نویسندگی هست و تو این راه به کمک شما نیاز دارم. قرار نیست همه کار ها رو ربات ها انجام بدند و بعدش به خاطر استفاده پیش از حد از ربات ها و الودگی محیط زیست توبیخ بشم.
اول بیاید بگم چه شد که خواستم نویسنده بشم و الان کجا هستم. من از بچگی نویسندگی رو دوست داشتم چون با کتاب و انمشین هایی مثل جودی ابوت و انه شرلی بزرگ شدم. کسایی که نوشتن جزی از زندگی شون بود. ولی میدونید که تو اینجا چطور به نویسنده نگاه میکنند حتی خارجکی ها هم باور شون نمیشه.

تنها نوشته های خوب من مال زنگ انشا در مورد ایران یا طبیعت بود و هیچ وقت به خودم جرئت ندادم که بیشتر از زنگ انشا چیزی بنویسم با اینکه بعضی وقت ها همون زنگ انشا رو بعضی جاهاش رو با تقلب نمره میگرفتم یا تو مسابقه شرکت کنم با اینکه مادرم میگفت شرکت کن، برو تو جمع و چیز های دیگه ولی من جرئت ش رو نداشتم از بس فکر میکردم ناکافی ام ولی بعضی وقت ها که به دنیا نگاه میکنم میبینم من هم کافی ام.
تو دانشگاه که بودم دستم به اینترنت و موبایل بیشتر میرسید. تا جایی که به خودم گفتم باید حتی اگه شده کتاب های مجازی بخونیم، چون گرونی و سوالاتی مثل اگه کتاب مشهور بود ولی به اندازه شهرت ش خوب نبود چی؟ اگه کتابی که خریدی رو اصلا نخوندی چی؟ اگه کتاب جز علاقه ت نبود چی؟؟ اگه و اگه های زیاد که در باب صرف پول کمتر در خرید کتاب نادرست برای م میشد، من رو به کتاب های مجازی کشوند.
و اینجا بودش که با نویسنده ها بیشتر و بهتر اشنا شدم. مثلا نویسنده شرلوک هلمز. من از شرلوک هلمز فقط فیلم و سریال دیدم، همین. تو شناخت نویسنده فهمیدم که اون یه دکتر بوده و بعدا به نویسندگی رو اورده. اینجور شد که من هم گفتم من هم میتونم. چرا که نه؟؟
پس رفتم سراغ یاد گرفتن نویسندگی ولی اینکه از کجا و چطوری شروع کنم برای م سوال بود. یا سوال هایی مثل اینکه این نوشته خوبه؟ اصلا نوشته خوب چیه؟ داستان خوب چیه؟ شخصیت پردازی چیه؟ همین سوالات من رو به قدم های کوچیک کنار درس خوندن شد. اول از کتاب ها شروع کردم، سراغ یه کتاب رفتم ولی بیشتر سردرگم شدم یا شاید چون زیادی مبتدی بودم نفهمدیم. چند کلاس انلاین رایگان هم دیدم و با گوشه ای از نویسندگی اشنا شدم ولی چون رایگان بود یا شرکت کننده تو اون کانال زیاد بود، امکان رسیدگی به من یواش رو نداشتند.
در اخر سر ول ش کردم و گفتم امسال که سال اخر، بزار دانشگاه تموم بشه، تابستون میریم سراغ ش. تا اینکه پاییز سال پیش با یه کانال تلگرامی اشنا شدم که همون حرف های کلاس انلاین رو میگفت ولی یه ذره بهتر. از طرفی هم نکات و چیز های نویسندگی خوبی داشت و از همه مهمتر کانال فعالی بود. از شانس خوبم، همون ماه قرار بود کلاس بزاره پس من هم دلم رو به دریا زدم و پول توجیبی که پدرم میداد رو خرج کلاس کردم و از خیر چیزهایی گذشتم.چون از کلاس های انلاین و رایگان چیزی که ایدم نشده بود، از طرفی، به یکی نیاز داشتم که بگه که اره این درسته، نه این درست نیست. البته من خیلی خرج نمیکنم. پدرم فوق ش یه سه ماه تو زمان دانشگاه بهم پول میریخت. عوض ش پول نقد داشتم، یکم پول شمردن یاد گرفتم. خخخ.
اسم کانال هست سپیداران. توسط یه بانویی به اسم سپیده خانم که خودش هم نویسندگی بلد بود، مدیریت میشه.

رفتم سر کلاس ش و بالاخره خیلی چیزها یاد گرفتم. فهمیدم تو دنیا نویسندگی چه خبر، من کی ام، کجا ام. هم تدریس شون خوب بود و هم تحلیل تمرین ها مون، ماشاالله بزنم به تخته، چشم نخور استاد مون از بنده. نمیدونم چند دادم ولی میدونم که تو دو قسط دادم و می ارزید. از اینها هم برای مون درست کرد. بمونه برای یادگاری.

الان یه نویسنده مبتدی ام که چیز هایی میدونه ولی هنوز حس ناکافی بودن داره، اینجاست که دست به گریبان چت جیبیتی شدم که برای م یه چاش سی روزه برای نویسنده شدن بهتر کمک ام کنه. و کمک ام کرد چون برای همین ساخته شده. چالشی که نوشته این طوری موضوع کار تمرین ها تو چهار هفته فرق میکنه. اینجوری که من هر هروز روزانه نویسی میکنم، در کنارش یه تمرین دارم ولی در اخر هفته باید یکی از تمریناتم رو ویرایش کنم و جلو چشم بقیه بزارم تا بهم بگند چه خبر.
اگه تا اینجا خوندید، الان شاید هدف اصلی این پست رو متوجه شده باشید. از اونجایی که من یه پست در هفته میزارم، میخوام این یه پست به پست نویسندگی اختصاص داده بشه و شما در این راه هروقت که تونستی، هرچی که فکر ش رو میکنید. به این نویسنده مبتدی بگید. حتی خواستید فوش بدید یا ناشناس بفرستید. فقط به من فقیر دانش کمک کنید مثل خودتون ثروتمند بشم و روی پاهای خودم وایستم. اگه فکر میکنید شما هم مثل من هستید باز هم نظر تون رو بگید. اگه خواستید، چالش رو اینجا هم میزارم.
در مورد بقیه چیز ها، مثل مانگا و فیلم هام، یه ماه دیگه میام. دست پر و کامل میام.
ممنون از نگاه تون، امیدوارم تو این کار با من باشید. میبینم تون.