بعد از این پست. راشلی ازم پرسید که الان که میری دانشگاه. باز هم ورزش میکنی؟؟ و خب الان اومدم که به این سوال جواب بدم.
همون طور که از پست قبلی میدونید، من سه کیلو با این اپ، حدود یه ماه، وزن کم کردم. ولی اون سه کیلو اخر ماه به خاطر استراحت و پتانسیل کم بدنم برگشتند. بعدش دانشگاه شروع شد و من نه حوصله و نه وقت ورزش مجدد رو داشتم. ماه اول با خوابگاه در گیر بودیم چون یکی از دوستان هم اتاقی های جدیدم، ارشد قبول شده بود و میخواست با هم اتاقی هاش باشه و قرار شد، با هم جامون رو عوض کنیم. اره، اخرش ایشون اومد و من هم رفتم به دو اتاق اون ور تر. از شانس خوبم، هم اتاقی های جدیدم از سه شنبه تو اتاق نبودند و من هم قرار شد از ابان، اخر هفته هایی که تو خوابگاه هستم. ورزش کنم. اینبار ورزش رو شروع کردم، باز از همون اپ ولی اینبار این ورژن همراه با رقص وانا بی از ایتزی.
اینبار حرکات بیشتر شون نشستنی و تکراری بودند یعنی وقتی به نصف حرکات میرسیدی، باز همون حرکات رو با تعداد کمتر انجام ش میدادی. وسط هفته هم بهت استراحت میداد و نباید ورزش میکردی.
من این حرکات رو، نیم ساعت انجام میدادم و بعدش میرفتم سراغ ترانه ایتزی که اون رو هم نیم ساعت یا کمتر میرقصیدم. وسط های استراحت هایی که اپ میداد به اضافه استراحت بین حرکات و رقص یه گلوپ اب میخوردم. فقط یه لیوان اب برای من تو این یه ساعت کافی بود. نگران نباشید سرد و گرم کردن رو یادم نرفته. بعد ورزش مثل تابستون یه 10 دقیقه استراحت میکردم. یعنی میخوابیدم. چون اگه نمیخوابیدم تمام روزم مثل یه بچه نق نقو که خواب ش میاد ولی نمیخواد بخوابه میشدم. اول ش فکر میکردم، کار اشتباهی و به خاطر تنبلی بدن ام هست ولی مامانم گفت که خیلی هم کار درستی چون بعد ورزش بدن ت، به زمان نیاز داره تا به خودش بیاد.
این وسط، کمرم درد میکرد. با خودم گفتم که این چه ورزشی که به جای اینکه بهم خستگی بده داره بهم درد میده. با یکم تحقیق در انترنت و تجربه ام از خیاطی فهمیدم که بنده گودی کمر دارم و بعضی حرکات برای بدنم خوب نیست. با توجه به این سایت، حرکاتی وجود داره که میتونم باهاش گودی کمر رو درمان کنم. من هم با یکم این ور اون ور کردن افکارم به این نتیجه رسیدم که بعضی از حرکات ممنوع اپ رو تغییر بدم.
مثلا حرکت پلنک رو تو همون مدت زمان اپ، مثل مال سایت میزدم نه مثل مال اپ. یا یه حرکت رو به یه حرکت دیگه ای که سایت گفته خوبه، تغییر میدادم.
در اخر، متاسفانه به خاطر غذا ناسالمی که میخوردم مخصوصا پیتزا. (ناخواسته تو این دو ماه، نزدیک به پنج تا خوردم ) و ورزش این دو ماه که به زور جمعا یه ماه میشد. انتظار کم کردن وزنم رو نداشتم ولی یک یا دو کیلو کم شد. همین که حرکت داشتم و بدنم درد نمیگرفت خیلی خوشحال بودم.
نزدیک های پایان ترم پاییزه، دیگه ورزش نکردم تا جون درس خودن داشته باشم. جون این سه یا چهار روز که ورزش میکردم، یه جوری خسته میشدم انگار من رو به زور بردند یه جایی کار کردم بعد ش هم کتکم زدند و بعد برم گردوندند. خخخخ.
بعد دادن پایان ترم. تو استراحت بین ترم، یکم ورزش کردم که ورزشی که داده حداقل تموم بشه و بدنم خیلی درد نگیره.
اما تو تو ترم جدید، متاسفانه ورزش نکردم چون هم اتاقی هام اخر هفته رو میموندند. ولی دیگه نمیتونستم رستوران رو بزنم و مجبور بودم غذا بد خوابگاه رو نوش جان کنم. که به خاطر قیمتی که داشت و هم ش باید شارژ میشد و همچنین بنده یه خسیس هستم. به همین دلایل غذا رو نصف نصف میخوردم. یعنی ناهار یکمی ش رو میزاشتم برای شام همون روز. سعی میکردم حتما سالاد کنار غذا داشته باشم.
در اخر سه کیلو دیگه هم کم کردیم و الان با افتخار میگم که از اون تابستون تا این تابستون من یه پنج کیلو کم کردم. دست و جیغ و هورااااااااااااااا.
خب دیگه بسه. ملت بسته بسته سفارش میگیرند، پولدار میشند. بعد من تنها کاری که کردم کم کردن وزن ام بود.
میدونید دوستان، من به دشمن یا هیتر نیاز ندارم. خودم زحمت ش رو میکشم. پس تشویقم کنید. خخخ.
ولی از اینکه تونستم، حتی یه قدم کوچیک که فقط خودم میبینم، ور دارم و اون رو با شما به اشتراک میزارم. خوشحالم.
زندگی همینه، زندگی سخته. زندگی یه اب و هوای طوفانی طولانی هست ولی به خاطر نسیم های کوچیک ش باید شکر گزار و خوشحال بود. چون اینجوری که میشه دووم اورد. ولی بعضی وقت ها نمیشه گفت هوا خوبه یا بد. یا میتونم تحمل ش کنم یا نه.
خب دیگه بسه.
هفته بعدی میام. چالش کتابخونی رو راه بندازم. قراره کلی پست بزارم. همین امروز که این پست رو گذاشتم، شروع کردم به ورزش این تابستون با همون دست فرمون فقط با یکم تغییر. پس شما هم پاشید و یه تکونی به خودتون و وبلاگ تون بدید. به همه تون سر میزنم. تا یه پست تابستونی دیگه بااااااااااااااای.