الا (یکی از بچه های بیان ) خیلی خیلی وقت پیش، یه بازی گذاشته بود و از مون خواسته بود که یه کلماتی بنویسم و

بعد اینا مخلوط میشند و برای هرکی یه جمله در میاد.

برای من این در اومده بود البته اگه ذهنم یاری کنه. ویلو کمک کن کمک کن. صبر کن رفتم پیداش کردم

"زی زی گولو بلاسم وقتی آفتاب طلوع می کرد لای جرز دیوار با لی سو مان کیمچی درست می کردن"
 

خیلی جالب بود راستی من لی سو مان رو تا اون زمان  نمیشناسم خخخ.

و ویلو پرسید که با چی رفتید لای درز دیوار و جوابم این بود که با درز باز کن خخخ.

این خاطره قشنگی و همیشه بهش میخندم خخخ