+ببینم تو رل داری؟؟
×به نظرت من شبیه لوکومتیو یا مسئول مترو و قطارم.
+رل. رل .رل. نه ریل
×ریل؟؟ چرا باید ریل داشته باشم. مگه شکلی چیزی ام.
+چی نه اون ضلع ضلع
×ضلع؟؟ مگه ضلع به کسی نمی گند که همون جوری تو کوچه ها می گرده. و میگن طرف داره ضلع می چرخه.
+نه اون ول . ول. ول می چرخه.
×نه بابا. ول که یه نوع خوردنی.
+ خوردنی؟؟ چی !! نههههه اون هِل . هِل .
×ولی هِل همونی که به یه چیز زور میدن که بره. مثلا به ماشین یه هِل بده.
+نه مجید جان. دل بندم اون هُل هُل.
×ولی هُل اون که از روش رد می شند. البته عابر پیاده از زیاد استفاده نمی کنه.
+اوووووون پل. پپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپل.
×پل رو که می برند برای خواستگاری.
+نه مجید جان. اون گُل .
×پس وقتی لباس هامون گُلی میشه. چی؟؟
+اون گِل. گِل. گِلیییی میشه. مجید جان.اهههه ولش کن اصلا.
پ.ن: سلااااام. دلم برای پست گذاستن تنگ شده بود. البته دارم جلد دوم خانه سایه رو درست میکنم. دیگه آخر هاشه. این متن رو از خودم در اوردم. ولی ماجرا های مجید جان دل یندم خیلی بهتره و همچنین خیلی پیشرفت تر و بهتر از من نوشته شده. خخخخ. یه سرچ کنید براتون میاره :)......شما مجید جان دلبندم رو می شناسید؟؟